+ زانو هامو بغل میکنم و سرم رو میذارم روی پاهام...
اللهم جعل محیای محیا محمد و آل محمد...
اشکام دونه دونه میوفته رو چادرم
عصر عاشورا باشه اونم تو کهف الشهدا باشی مگه راهی جز دیوانگی هم باقی میمونه؟
+جنون...
جنون...
آخر سر این دیوانگی مرا میکشد...
+ دلم میخواد پرواز کنم....
+ خستم
از دست خودم خستم...
از اون وقتاس که دلم میخواد داد بکشم...
+ از بچگی عادت داشتم بی صدا گریه کنم ، تا دلم میشکست بی صدا دو نه دونه اشکام میریخت...
حالا دیشب دلم میخواست بلند بلند گریه کنم ، دلم میخواست جیغ بکشم ولی باز تمام اشکام بی صدا میریخت روی صورتم...
چقدر بده... چقدر بده که توان فریاد کشیدن رو ندارم...
+مامان میگه تو خیلی درون گرایی...
با تعجب نگاش میکنم...
یه عمر فکر میکردم برون گرام حالا نزدیک ترین فرد زندگیم میگه درون گرایی
حال عجیبیه....
+چقدر سخته آدم یه حرفی توی دلش باشه و نتونه بزنه....
+چه حال بدیه از هر طرف اسیر نفست باشی..
+نوشته شهادت بارانی است که بر هر کس نمیبارد....
دلم میگیره...