+ دارم به خودم میگم ینی میشه تو زندگی یه تغییر و تحولی به وجود آورد و با نا امیدی به تصویرم توی آیینه خیره میشم که یه حسی از درون بهم میگه " میشه میشه..."
لبخند میشنه رو لبام :)
+ کاش بارون بیاد...
از اون بارون هایی که میشه ساعت ها زیرش راه رفت و فکر کرد....
+چشمام رو که باز میکنم میبینم اتاقم پر شده از بوی پرتقال....
دوباره چشمامو میبندم و رویای باغ پرتقال رو محکم بغل میکنم....
+دوست دارم مثل یه پرنده ، بال بزنم و برم اون دور دورا....
+حس عجیب غریب.....
احساس میکنم رها رها شدم...
آره خودشه...
پیداش کردم....
رها... رها....
+ با هیچ کلمه ای نمیتونم حالم رو توصیف کنم...
انگار کسی داره ته دلم رو قلقلک میده و یه نفر آروم دست کرده لای موهام و میخواد یه دسته گل های وحشی رو بینشون جا بده....
حس عجیب....
+ لبخند کش دار... :)
+ خدایا شکرت
شکر