۱۳ مطلب با موضوع «منِ او» ثبت شده است

 

 

_برای چی گریه میکنی؟

+برای اینکه گریه تنها سلاح یه یوسف گم کرده یِ پریشون حالِ غریب افتاده اس....

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۵ ، ۲۰:۱۴
محدثه مهران فر

 

 

 

برسر زنان میدوی و فریاد میکشی " الله اکبر..." و من روی زمین مچاله شده ام و قلبم آنچنان میتپد که احساس میکنم هر لحظه ممکن است قفسه ی سینه ام را بشکافد و روی دستانم بیوفتد....

 

از دور فریاد میکشی  " داد بکش...امشب شب فریاد کشیدن...الله اکبر... الله اکبر..." گریه امانم بریده است...

 

"یالا.... داد بکش...."

 

دهانم خشک خشک است....

 

لب باز میکنم " یا غیاث المستغیثین..."

 

'بلند تر.. بذار صدات گوش فلک رو کر کنه..."

 

سرم را بلند میکنم، ماه با قیافه ای درهم بالای سرم ایستاده و برای ما گریه میکند " یا غیاث...."

 

تو میدوی و فریاد میکشی "الله اکبر..."و زمین زیر پایت میلرزد و کوه ها  در مقابل فریاد هایت سر خم میکنند ... و من سر به سمت آسمان گرفته و فریاد میکشم "یا غیاث المستغیثین... " و احساس میکنم با هر فریادم ستاره ها میلرزند و ماه بر سر میکوبد...

 تو فریاد زنان میدوی به سمت ابدیت ، به سمت همان نوری که  افق را در برگفته است...

و من...پایی برای دویدن ندارم و بی هیچ حرکتی نشسته ام و تنها نشانه ی عبودیتم فریاد های از دل است....

تو میدوی و در نور فرو میروی و من همچنان در ظلمت ایستاده ام و جز اشک صلاحی برای مبارزه با این تاریکی ندارم....

تو میدوی و من.....

 

 

 

 

+گاهی حسودی میکنم به این همه خوب بودن!!!!!

 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۵ ، ۰۲:۴۱
محدثه مهران فر


با غصه دارم به برگای زرد شده اش نگاه میکنم

همیشه قبل اینکه برم مسافرت به هزار نفر میسپرم که بهش آب بدن

ولی همیشه وقتی برمیگردم دو سه تا از برگاش زرد شده...

و این بار وقتی به بابام گفتم " بابا مگه آب ندادین بهش؟؟؟ "

گفت " چرا ، ولی این تو رو میخواد نه ما رو..."

حالا دارم آروم برگاشو ناز میکنم و براش شعر میخونم...

من از وابستگی میترسم...

کی دیده که یه آدم اینجوری عاشق یه حسن یوسف شه؟؟

کی دیده یه حسن یوسف اینجوری عاشق شه؟؟؟

کی دیده؟؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۰۶
محدثه مهران فر