تو صنم نمیگذاری که مرا نماز باشد.....
دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۴۱ ب.ظ
امشب بعد از نماز عشاء کنار خانوم میم زانو زدم و حالش را پرسیدم ، دست روی دستم گذاشت ، برایم و ان یکاد خواند و به صورتم فوت کرد و خندید از آن خنده های مخصوص خودش که مثلش را هیچ جا ندیده ام ، من هم خندیدم و با خودم فکر کردم معاشرت های مجازی و رد و بدل کردن استیکر کجا و این لبخند ها و احوال پرسی های بعد نماز مسجد کجا....
۹۶/۰۴/۲۶