ان الانسان لفی خسر.....
+ هر روز عصر میخونم ان الانسان لفی خسر و هر روز عصر چیزی درون وجودم میشکنه......
+ چند روز پیش توی استخر داشتم با الهام حرف میزدم و یه قضیه ای رو براش تعریف میکردم که یهو اون دختر مو فرفری که تازه توی استخر استخدام شده و با من خیلیییی احساس صمیمت میکنه از بغلم رد شد و گفت " چه لوس..." یهو جا خوردم و با چشمای گشاد شده به دختره خیره شدم و صداش در حالی که کش میومد تو سرم پیچید " چچچه لوسسس..."
حالا از اون روز هر وقت از جلو آیینه رد میشم به خودم خیره میشم ، شونه بالا میندازم و میگم " چه لوس...."
+ مامان داره از خونه بیرون میره و آخرین سفارش های رو بهم میکنه و قبل اینکه در رو ببنده میگه " مثل مرده ها نیای ها یکم به صورتت کرم بزن..." یهو لبخند روی لبام خشک میشه و میگم" من کی مثل مرده ها اومدم بیرون؟" مامان سرشو از لای در میکنه تو و میگه " همیشه...."
دست میکشم روی صورتم و قبل این که غر بزنم چرا آدم باید واسه یه افطاری ساده آرایش کنه با خودم فکر میکنم من هیچ وقت اون دختر رویایی مامانم نبودم....
اینجا همون صدای کشدار پارت دو دوباره تو سرم میپیچه " چههه لوسسس...."
+ چند وقت پیش هانیه میگفت کاش آدم بتونه یه قرص بسازه تا بخوریش و گذشته رو فراموش کنی...
این روزا شدیدا محتاج خوردن این قرصم ، اصلن دوست ندارم محدثه های سال های پیش رو به یاد بیارم....
وقتی این حس بهم دست میده به خودم دلداری میدم و میگم اگه اون محدثه نبود این محدثه الان اینجا نبود....
+ بیوتن امروز تموم شد....
یه حسی دارم....
من با این کتاب زندگی کردم...
بدون جرات بهترین کتابی بود که خوندم
+ تو فکر کفن و چهل تا امضا از مومنم....
ولی کی جرات داره بگه؟؟؟
کافی دهن باز شه و بعدش نگاه پریشون مامان بابا ، آدم رو پشیمون کنه....
+دلم میخواد برم سینما و دوباره بلیط ایستاده در غبار رو بگیرم و وقتی چراغ خاموش شد شروع کنم به گریه کردن تا آخرش....
بغض گیر کرده وسط گلوم....
+ این چند وقت یاد گرفتم بعضی چیزا رو که میبینم و میشنوم به روی خودم نیارم...
امشب میترسیدم دهن باز کنم و به جای صدا از حنجرم ، صدای گروپ گروپ قلبم بیرون بیاد....
+ شاعر میگه : چشام بسته است جهانم شکل خوابه.....