او برای ما گریه میکند....

يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۲۸ ب.ظ

 

 

در گوشه ای نشسته و کز کزده بود ، با آن جثه ی لاغر و استخوانی ، سرش را در دستانش فرو کرده بود و هق هق میکرد. کنارش زانو زدم ، بارها و بارها پرسیدم و پرسیدم " چی شده میکله ، چه اتفاقی افتاده؟؟ چه بلایی سرت اوردن؟؟ "

بی آنکه دست هایش را از صورتش بردارد گفت " چیزی نیست ، چیزی نیست...."

_ اگه چیزی نیست پس چرا گریه میکنی؟

عاقبت سرش را بلند کرد ، معصوم نگاهم کرد و گفت : "دارم برای مسیح گریه میکنم چون هیچ کس نمیدونه به خاطر گناهان ما چقدر عذاب میکشید..."

 

 

 

* کتاب جهنم سوت و کور است

 

 

حتمن حتمن این کتاب رو بخونید مطمعنم پشیمون نمیشین :)

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۰۴
محدثه مهران فر

نظرات  (۵)

۰۴ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۳۱ المستغاث بک یا صاحب الزمان
سلام
پیشنهاد میکنم یه بخش معرفی کتاب بذاری
ان شاءالله سه شنبه ساعت سه میریم مسجد با بچه ها، تونستی بیا حتما
پاسخ:
سلام
انشاالله میذارم :)
جدی؟؟؟
حتمن حتمن میام اگه عمری باشه :)
چندتاهم کتاب خوب میارم برات:)

اقا شرمنده ام..این روزها بدجور سر گرم دنیا شده است
پاسخ:
اوهوم :(
منم امروز غروب وقت اذان که بارون می بارید دلم اقا رو خاست....
دلم خاست به حرفاش گوش کنم دلم خاست فقط ببینم یه نگاه
منم امروز غروب عجیب دلم برا افا سوخت
از این همه بد بودن خودم بیزار شدم
پاسخ:
:((((
ممنون از پیشنهاد:) ان شا الله فرصت بشه بخونم.اگه میشه یه بخش معرفی جداکن تو وبلاگت
پاسخ:
حتمن بخونش دوست جان :)
چشم انشاالله میذارم :)
۰۵ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۴۹ شاهزاده جوان
یه حال عالیِ غمگینِ خوبی بهم داد این پست ...


پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">