چهل نامه ی کوتاه...

پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۰۸ ق.ظ

بانو ، بانوی بخشنده ی بی نیاز من !

این قناعت تو ، دل مرا عجب میشکند...

این چیزی نخواستنت و با هر چه که هست ساختنت...

این چشم و دست و زبان توقع نداشتنت و به آن سوی پرچین ها نگاه نکردنت...

کاش کاری میفرمودی دشوار و ناممکن که من به خاطر تو سهل و ممکنش میکردم...

کاش چیزی میخواستی مطلقا نایاب که من به خاطر تو آن را به دنیای یافته ها می آوردم...

کاش میتوانستم همچون خوب ترین دلقکان جهان تو را سخت و طولانی و عمیق بخندانم...

کاش میتوانستم همچون مهربان ترین مادران ، رد اشک را از گونه هایت بزدایم...

کاش نامه یی بودم ، حتی یک بار ، با خوب ترین اخبار...

کاش بالشی بودم ، نرم ، برای لحظه های سنگین خستگی هایت....

کاش..ای کاش که اشاره ای داشتی ، امری داشتی ، نیازی داشتی ، رویای دور و درازی داشتی...

آه این قناعت تو ، این قناعت تو دل مرا عجب میشکند....


" نادر ابراهیمی "

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۰۷
محدثه مهران فر

نظرات  (۱)

نادر عالیه! و این کتابشم مث خودش...
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">