عصر های دلگیر پاییزی....

پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۴:۵۹ ب.ظ


+ حسن یوسف جان سرش رو به پنجره تکیه داده و با نگاه غمگینش بهم خیره شده....
میخندم و دور گلدونش رو دستمال میکشم و میگم " چیه جانا؟؟ چرا اینجوری نگام میکنی؟؟ "آروم سرشو تکون میده و با برگاش روی موهام دست میکشه...
به زور اشکمو نگه میدارم...


+ یه جا خونده بودم که  هر وقت دلتون گرفت خونه یا اتاقتون رو تمیز کنید اینجوری حالتون خوب میشه و دلتنگی یادتون میره ، حالا من از صبح دارم اتاقم رو تمیز میکنم و هی جارو میکشم و میزم رو ده بار دستمال کشیدم ، ولی هیچ اتفاقی رخ نداد و فقط بعد از سه چهار ساعت کار نه تنها دلتنگیم یادم نرفت بلکه خستگی هم بهش اضافه شد...


+ چرا آدم باید برای گفتن بعضی حرفا ترس داشته باشه؟؟؟


+این هوا منو دیوانه میکنه....


+چقدر خوبه که خدایی هست که تمام حرفای درگوشیت رو بهش بگی و خیالت راحت باشه که به هیچ کس نمیگه....


 + شاعر میگه :
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو سرودن مرا کم است
اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
گاهی تو را کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است
خون هر آن غزل که نگفتم بپای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است


+ تو نود درصد مواقع حسم اشتباه میکنه و منو اشتباهی راهنمایی میکنه....
حالا همش با خودم درگیرم که این یه دفعه هم حسم داره اشتباه میکنه یا نه!


+از اون وقتاس که باید فقط راه برم و فکر کنم و فکر کنم....


+ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِین.....
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۰۷
محدثه مهران فر

نظرات  (۳)

معتقدم احساسات درست ترین چیز رو میگه وقتی که با چاشنی عقل همراه میشه! به قول شهید علم الهدی ما عاقلانه تصمیم میگیریم و عاشقانه عمل می کنیم!

بعضی اوقات ممکنه به خاطر احساسات ضربه بخوریم! مثلا اینکه دل آدم برای چیزی یا کسی بسوزه! بعد برخورد نادرست ببینه! یا بخواد به کسی کمک کنه و باز برداشت نادرست ببینه!

توی اینجور موارد نباید احساس رو تعطیل کرد یا نادیده گرفت! هرچند معتقدم پرداختن به احساس نباید مانع تفکر و پرداختن به عقل باشه

پاسخ:
مگه میشه احساس با چاشنی عقل باشه؟؟
سخته... همیشه احساس من و عقلم باهم تضاد دارن...
به نظر من از احساسات ضربه میخوریم چون اشتباه میکنن...
این جمله آخرتون منو یاد شعر تیتراژ سریال وضعیت سفید انداخت.
عقل و احساس در تضاد نیستن! مکمل همدیگه هستن!
ما از احساس ضربه نمی خوریم! دیگران به احساسات ما ضربه می زنن!
اینکه میگم عقل و احساس مکمل هستند به خاطر همینه! صاف و ساده بودن و قوه عاقله رو به کار نگرفتن و سیاست نداشتن ممکنه باعث بشه ما خیلی احساسی تصمیم بگیریم و قطعا ضربه می زنند به این احساسی عمل کردن مون...

پاسخ:
ولی خیلی وقتا عقلت یه چیزی میگه و احساست یه چیز دیگه رو داد میکشه...
شاید هم مکمل باشن ولی من هنوز این مکمل بودن رو درک نکردم....
خب چرا آدم توی خرج احساسش باید سیاست داشته باشه؟؟؟ چرا نباید صاف ساده باشه؟؟
چرا آدما به خودشون اجازه میدن به احساس دیگران ضربه بزنن؟؟؟

نمیخوام شعاری حرف بزنم! اما اگر هر موقع برام چنین سوالاتی پیش بیاد پیش خودم میگم، حالا که شده! چرا اعصاب خودمو خورد کنم؟

حالا که خیلی ها اینجوری شدن! خیلی ها راحت ضربه می زنند! چرا باید اعصاب خودتون رو خورد کنید؟؟

همیشه بگید این نیز بگذرد

پاسخ:
راست میگین...
این نیز بگذرد :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">