چرت نوشته های شبانه

يكشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۱۰ ب.ظ


+ غربت....

چرا هر جا میرم حس غربت به جونم چنگ میزنه؟؟

چرا بین این همه آدم غریبم؟؟

چرا چرا...

یادمه خیلی وقت پیش تو یه کتابی خوندم ، "خدایا هیچ کسو غریب نکن..." اون موقع گفتم چه جمله ی مزخرفی ولی الان با تک تک سلول هام درکش میکنم

خدایا واقعن درد غربت بد دردیه

با هیچی درمون نمیشه

تمام دردش میشه بغض

تمام خستگیش فقط میشه یه نفس عمیق....



+ من به معنی واقعی گیجم...

اصلن انگار توی این دنیا نیستم...

دنیا انگار محو شده و من بین سایه ها زندگی میکنم....

امروز دو بار کیف پولم رو گم کردم ، بار اول یه راننده تاکسی برام پیداش کرد ، بار دوم هم یکی از کارمند های بیمارستان....

بابام با کلی اخم بهم میگه " حواست کجاست گیج علی خان..." فقط نگاش میکنم

واقعن حواسم کجاست؟؟

نمیدونم...

نمیدونم...

مامانم میگه " اگه کیفت پیدا نمیشد چی کار میخواستی بکنی وسط خیابون بدون پول؟؟ "

بیخیال میخندم و میگم " فلن که گم نشد ، خدا امروز بهم تشر زد که هی دختر به بنده های من خیلی بدببین نباش... "

اخم میکنه میگه از دست تو و من بلند تر میخندم و صداشو در نمیارم که هفته پیشم یه بار دیگه کیف پولمو گم کرده بودم :)

الان نوشتن گم شدن یه کیف پول چه اهمیتی داره؟؟؟

نمیدونم... درست مثل هزارتا چیز دیگه که نمیدونم....



+ خدایا ممنونم که انقدر حواست بهم هست یه وقتا حس میکنم جز تو هیچ کس حواسش به من نیست...

شکرت... شکر

شکر که دارمت...

و چقدر شرمندتم..

شرمنده همه خوبی هات...

شرمنده همه لطفات...

ببخش رو سیاهی منو...

ببخش...



+ شاعر میگه :

امشب تمام عاشقان را دست به سر کن

یک امشبی را با من بمان با من سحر کن

بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را

کج کن کلاه دستی بزن مطرب خبر کن....



+بچه که بودم ، همیشه به خاطر شیر کاکائو و کیک یا در مواقع خیلی حساس به خاطر همبرگر میرفتم دکتر و دندون پزشکی...

ولی حالا که بزرگ شدم ، دیگه کسی نیست دستمو بگیره و بگه اگه بیای بریم دکتر بعدش میریم همبرگر میخوریم و من یکم کج کج نگاش کنم و با گام های نا مطمعن دنبالش راه بیوفتم ...

حالا باید خودم صبح زود پاشم و دستم رو بکنم تو جیبم و برم دندون پزشکی و هی به خودم دلداری بدم که بعدش میریم باهم شیر کاکائو و کیک میخوریم...

از دندون پزشکی که اومدم ، بغض داشتم ، مامان رو نگاه کردم و گفتم " بریم همبرگر بخوریم؟؟" خندید گفت " بریم..."

چقدر دوسش دارم و چقدر این روزا اذیتش میکنم...

دختر بدیم...

میدونم...

میدونم...

چقدر دلش براش میسوزه که یه دختر دیوانه داره....



+ برای اولین تو این مدت دلم میخواد ساعت ها بنویسم....



+نفس عمیق بکش و بپر....


+ نوشته بود : خدایا ببخش گناهانی که لذتش رفت و مسؤولیتش ماند...

آخ... روانیم میکنه این جمله....

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۰۳
محدثه مهران فر

نظرات  (۴)

وقتی مینویسی ذهنت اروم میشه 
مفهمی چی میخای چی نمیخای
خدایا ببخش منم اتیش میزنه 
شکر....چیزی که من تو زندگیم ندارم
پاسخ:
اوهوم...
دقیقن...
واقعن جمله ی درد آوریه...
داری...
مگه میشه کسی خدا تو زندگیش نباشه؟؟
حتمن هست...
:)

سهم زیادی از این احساس غربت به دلیل نبود محرم اسرار هستش! حالا محرم اسرار نه، ولی واقعا کسی پیدا نمیشه که بشه باهاش حرف زد و اون در پایان حرف هات نگه، خودت بهتر میدونی!!! امروز همه تنها هستند! تنهایی شون رو یا با هندزفری پر می کنند یا با تلگرام و اینستاگرام...! همه تنها شدند! از اون موقعی که زنده بودن جای زندگی کردن رو گرفت همه تنها شدند!

اینطور که شد زندگی مون شد دوندگی! دویدن برای زنده بودن! حالا شده به قیمت فراموش کردن همدیگه و یا حتی کنار زدن هم! البته اینا کنار هم یه اجتماع کوچیکی راه انداختن واسه خودشون!

حالا توی این فضا هرکس بخواد دغدغه ای جدا از زنده بودن و یا پول در آوردن داشته باشه، تنها میشه!


پاسخ:
دقیقن همین طوره...
آدم هایی شدیم که ظاهرن باهمیم ولی در باطن تنهای تنهاییم...
زندگی هامون شده دوندگی هایی که به جایی نمیرسه...
یه وقتا میگم کاش زندگی دنده عقب بره و روابط آدما بشه مثل گذشته و آرامش به آدما بگرده...
شاید اون وقت دیگه کسی تنها نباشه...
۰۶ آبان ۹۴ ، ۰۵:۲۶ چواد شیخ الاسلامی

دوست دارم با این نوشته ها گریه کنم
شاید بشه اسم این نوشته رو گذاشت «اعترافات یک انسان تنهای خطرناک». 
ما تنهاییم. و به همین نسبت خطرناک.
همه خسته ایم از این که هستیم. چون زدیم زیر قول و قرارهامون.
انا لله و انا الیه راجعون لازم داریم. باید برگردیم
ما نه مرداب که جوییم. بیا برگردیم
و نمک خورده ی اوییم. بیا برگردیم...
پاسخ:
چه عنوان خوبی :)
یادم باشه واسه متن بعدی بذارمش :)
موافقم...

شعر عالی
منم میخونم لذت میبرم: ) 
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">