آه خوابآلودگی.....
جمعه, ۱۷ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۰۸ ق.ظ
+ رو به روی پنجره نشسته بودم
خورشید داشت غروب میکرد من عاشقانه سهتارم رو بغل کرده بودم و هر از چندگاهی چشم از تار های ظریف سازم برمیداشتم به آسمون نگاه میکردم و از این همه زیبایی قلبم تند تند میزد
+ امشب متوجه شدم یکی از راه های رسیدن به آرامش پیاده روی شبانه است.....
+ دارم سعی میکنم آروم باشم
دارم سعی میکنم که به همه نشون بدم که من منطقی ترین دختر جهانم
ولی...
فقط خودم و خودم میدونم که پشت این نقابی که ساختم چه آشوبی برپاست....
+ قلبم داره پر میکشه سمت مشهد الرضا....
+ آه خوابآلودگی....
+ خدایا...
منو به حال من رها نکن....
+ کلی حس عجیب دارم که از توصیفشون عاجزم....
+ کاش میشد امشب از توی اسمون یه عالمه ستاره بچینم و یکی یکی بذارمشون توی پاکت و برات بفرستم....
کاش....
+ لبخند نیمه کشدار :)
۹۵/۱۰/۱۷
منو به حال من رها نکن....